برخورد زبانها
سهیل دانش زاده؛ غلامحسین کریمی دوستان
چکیده
در این پژوهش میکوشیم با بهرهگیری از دستاوردهای زبانشناسی شناختیِ اجتماعی، دو باور رایج در حوزۀ مطالعاتی تصریح ترجمهای را ارزیابی انتقادی کنیم. باورهای دوگانۀ طرح و نقد شده در این مقاله عبارتاند از: 1) میتوان واحدهای زبانیِ مستقل از بافت را بر اساس میزان صراحت آنها درجهبندی کرد. 2) تصریح نوعی مشخصسازی است. در ارزیابی ...
بیشتر
در این پژوهش میکوشیم با بهرهگیری از دستاوردهای زبانشناسی شناختیِ اجتماعی، دو باور رایج در حوزۀ مطالعاتی تصریح ترجمهای را ارزیابی انتقادی کنیم. باورهای دوگانۀ طرح و نقد شده در این مقاله عبارتاند از: 1) میتوان واحدهای زبانیِ مستقل از بافت را بر اساس میزان صراحت آنها درجهبندی کرد. 2) تصریح نوعی مشخصسازی است. در ارزیابی باور اول با کاربست تحلیل کیفی این نتیجه حاصل شده است که درجهبندی صورتهای زبانی بر حسب میزان صراحت آنها، بدون در نظر گرفتن بافت و دانش دایرةالمعارفیِ مشترک میان اعضای جامعه امکانپذیر نیست. در نقد باور دوم با تحلیل ثانویۀ دادههایی که در پژوهشهای پیشین نقل شدهاند، نشان دادهایم که تصریحِ معنی، منحصر به عملیات تعبیرگریِ مشخصسازی نیست و دگرگونی در دیگر عملیاتهای تعبیرگری نیز منجر به تصریح ترجمهای میشود؛ دگرگونیهایی که متناسب با زبان-فرهنگ مقصد به کار بسته میشوند. بنابراین، این باورها قابل اتکا به نظر نمیرسند، و غلبۀ آنها بر پژوهشهای حوزۀ تصریح مانع از بازشناسیِ دیگر مصداقهای بالقوۀ تصریح و تبیین آنها شده است. نظر به اتکاناپذیری باورها و رویههای پیشگفته، پیشنهاد میشود که پژوهشهای حوزۀ تصریح بدون اتکا به این باورها و با توجه به انگیزههای شناختی-اجتماعی وقوع این تغییر ترجمهای و تنوع فرایندهای مفهومسازی دخیل در آن انجامپذیرند
برخورد زبانها
منیژه میرمکری؛ غلام حسین کریمی دوستان؛ یادگار کریمی؛ وحید غلامی
چکیده
پژوهش حاضر، مطالعهای تجربی برای اندازهگیری قابلیت فهم متقابل بین گونة مهابادی از آذربایجان غربی و گونة بدرهای از استان ایلام، مطابق معیارهای زبانشناختی و فرازبانشناختی در چارچوب اصل چندزبانهپذیری است. به این منظور، از آزمونهای عملکردی برای سنجش فهم زبانی و برای بررسی عوامل فرازبانشناختی ...
بیشتر
پژوهش حاضر، مطالعهای تجربی برای اندازهگیری قابلیت فهم متقابل بین گونة مهابادی از آذربایجان غربی و گونة بدرهای از استان ایلام، مطابق معیارهای زبانشناختی و فرازبانشناختی در چارچوب اصل چندزبانهپذیری است. به این منظور، از آزمونهای عملکردی برای سنجش فهم زبانی و برای بررسی عوامل فرازبانشناختی مانند نگرش زبانی و برخورد زبانی از آزمون نظرسنجی استفاده شد. روش نمونهگیری تصادفی هدفمند بود. آزمونها در چهار سطح ترجمة جمله، مثل واژه و بازگویی متن، ضبط شدند و به سمع آزمودنیها رسیدند. آزمودنیها ترجمة مواد شنیداری گونة مقابل را به زبان فارسی در پاسخنامه قید میکردند. یافتهها نشان دادند قابلیت فهم دو گونة موردبررسی متقارن نیست و بهرغم آنکه نگرش گویشوران بدرهای نسبت به گونة مهابادی مثبتتر بود، نمرات گویشوران مهابادی در آزمونهای زبانی بالاتر بود. این نتیجه با مطالعات ماورود (1976) و نیز دلسینگ و آکسون (٢٠٠٥) که مدعی بودند میان نگرش مثبت و قابلیت فهم زبانی همبستگی مثبت وجود دارد، مغایرت داشت. همچنین یافتهها نشان داد از میان یازده خصیصة واژگانی که بهعنوان عوامل مؤثر بر قابلیت فهم، مورد تأکید کورشنر و همکاران (٢٠٠٨) است تفاوت آوایی و ریشهشناسی واژگانی نقشی مهمتر در میزان قابلیت فهم میان گویشوران این دو گونة زبانی دارند.